آتشی که آب میپاشند بر آن میکند فریاد، من همان فریادم ، فریاد

۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

ریشه ی پدرسالاری و تاريخچه ی فمینیست

 
غالب شدن نقش مردان،سلطه ی پدر سالاری و مردسالاری یک شبه اتفاق نيافتاده است بلکه مبارزه بین مادر سالاری و پدرسالاری مدت زمان زیادی به درازا کشید .
بطور کلی ستم کشی زن از زمانی شکل گرفت که کارها به کشاورزی و دامداری و آن هم برحسب جنسیت تقسیم شد. و در مراحل مختلف تکامل اجتماعی در کنار تولید کشاورزی که منبع اصلی معاش قبیله بود،مشاغل متنوعی مثل کوزه گری،دبّاغی، رزمندگی و غیره بوجود آمد.
با رشد و شکوفایی پیشه وری،به تدریج کشاورزی به عنوان منبع اصلی تامین قبیله ،اهمیت خودش را از دست داد. به تدریج مالکیت خصوصی و طبقات اجتماعی شکل گر فت و در نتیجه سرنوشت انسان بویژه موقعیت زنان تغییر نمود .
در واقع می توان گفت مالکیت خصوصی از طریق کار ، زن را که قرن ها مادر قبیله بود، در محدوده ی خانه و مزرعه به نگهداری کودکان و خدمتکاری همسران وا داشت. و مرد که دیگر صاحب گله بود، توانست با بر هم زدن قوانین ارثی ،تبار وارث پدری را،بر تبار وارث مادری غالب کند.
انگلس ،از این تغییر و تحول به عنوان شکست تاریخی جنس مونث در جهان نام می برد.و می گوید: "اولین تقسیم کار بین مرد وزن به خاطر تولید مثل است."
و امروزه می توانیم اضافه کنیم که اولین تناقض طبقاتی که در تاریخ به وجود می آید مقارن با تکامل تناقض بین مرد وزن در ازدواج تک همسری است و اولین ستم طبقاتی مقارن است با ستم جنس مذکر بر مونث.
زیرا تک همسری اگر چه یک پیشرفت عظیم تاریخی بود ه ، ولی در عین حال همراه با برده داری و ثروت خصوصی،عصری را آغاز کرد که تا امروز ادامه دارد.
بنابر این نابرابری جنسیتی که امروزه یکی از معضلات بزرگ جامعه انسانی است از نظر تاریخی از نظامهای ی طبقاتی قدیمی تر و ریشه دار تر است .
تا اینکه انقلاب سیاسی فرانسه و انقلاب صنعتی انگلستان یکی از بزرگترین و قدیمیترین زنجیرهای ستم کشی و اسارت زنان را پاره کرد، زنان که قرن ها در چهار دیواری خانه در تولید نقش داشتند پس از اختراع ماشین بخار و نیاز بورژوازی به نیروی کار بیشتر توانستند در تولید اجتماعی شرکت کنند .
البته نباید فراموش کرد،که زنان برای از هم گسیختن این وابستگی ها و بر هم زدن آن الگوهای رفتاری تعیین شده ، از طرف مالکیت مردسالار تاوان سنگینی پرداختند . زیرا که از يک سو سرمایه داران طمّاع سخت ترین ، کثیف ترین و کم مزد ترین کارها را به زنان و کودکانشان می سپردند، آنها روزانه دوازده تا شانزده ساعت کار می کردند و از طرفی زنان کارگر مسئولیت خانه و بچه ها را به دوش داشتن.و هر زمان بحران بیکار سازی بود
زنان کارگر جزو اولین قربانیان بیکار ی بودند
در ضمن لازم به ياد آوری این نکته هم هست که در آن زمان اتحادیه های کارگری در دست مردان بود و آنها هم به هیچ عنوان حاضر به پذیرش زنان کارگر در تشکلا ت و اتحادیه ها کارگری نبودند، و آشکار است که این حرکت عملاً باعث می شد، دست سرمایه داران برای استثمار زنان بازتر باشد.
اما زنان بورژوا و خورده بورژوا، چون کارکردن را برای خو د ننگ می دانستند ، هنوز وابسته به امتیازات طبقاتی ایشان بودند و در همان نقشی که مردسالاری برایشان تعیین کرده بود بسر می بردند. تا اواسط قرن نوزدهم، این طبقات که از صنعتی شدن سرمایه دارای سود بردند طبقهّ ممتاز و اعیان جدیدی را بوجود آوردند که افراد آن اگر چه میزان ثروت و یا قدرت شان تغيير می کرد، ولی ترکیب شان همیشه ثابت بود و تقریباً از مردان سفید پوست تشکیل می شد.از آن پس سرنوشت زن بورژوا هم تغییر کرد.یا باید کار می کرد،یا گرسنگی می کشید. این بود که آنها هم با همان دشواری های زنان کارگر مواجهه شدند، با این تفاوت که این بار مردان بورژوا در مقابل زنان هم طبقه خودشان قرار گرفتند .چرا که در قرن نوزدهم،اکثریت انسان های کرۀ زمین را کارگران و تهی دستان تشکیل می دادند.که تحت فرمان همین طبقه ممتاز و اعیان جدید بورژوا - یا به قولی مردان سفید پوست زندگی می کردند. و تقریباّ همه زنان زیر دست مردان بودند.(یعنی بردۀ بردۀ سرمایه داری).
بدین ترتیب زنان کارگر افزون بر آنکه با کمبود مزد و مشکلات طبقاتی و جنسیت زنانه دست و پنجه نرم می کردند ، نه از حمایت زن بورژوا برخوردار بودند،و نه از حمایت کارگر هم طبقه -اش.
اما آنان سرانجام پس از تلاش بسیار توانستند در اتحادیه های کارگری راه پیدا کنند و اعتراضات ت خودشان را بر مبنای آنارشیسم، سوسیالیسمِ و کمونیسم عنوان کنند. و همچنین زنان طبقه متوسط هم از طریق جنبش فمینیستی، برای به دست آوردن حقوق سیاسی و مدنی خودشان در اندیشه ی مبارزه افتادند آنان که می اندیشیدند با حضور در اعتراضات و انقلابات بتوانند حقوق اولیه خود را به دست آورند، در انقلاب فرانسه نقش بسزایی داشتند. ولی بعد از پیروزی سیاسی انقلاب فرانسه ناپلـئون اولین حمله خودش را به جنبش های آزادیخواهان ه و برابر طلبانه زنان شروع کرد و آنها را سرکوب کرد.و سپس به سرکوب دیگران پرداخت و این درست همان کاری بود که جمهوری اسلامی کرد .
اما این مسائل باعث نشد که زنان از پا بنشینند و خاموش بمانند چنانکه آنان در هر گوشه ی جهان خشم و نفرت شان را فریاد زدن
برای نمونه زنان کارگر امریکا که در سال 1857 به خیابانها آمده و دستگیر و سرکوب شده بودند ، 50 سال بعد در هشت مارچ 1907 باز هم فریاد اعتراضشا ن را بلند کردند و باز هم مجدّداً سرکوب شدند اما باز هم خاموش نشدند .و از آنجائی که فرمان برداری ایجاد خشم و نفرت می کند و خشم و نفرت فریاد می شود ،فریاد حق طلبا نه زنان بارها سرکوب شد.
زنان علی رغم اختلافات طبقاتی و نژادی به این مسئله رسیدند که یک درد مشترک دارند،که ریشه در جنسیت زنانه شان د اردو آن هم ستم جنسی است. دریافت این مسئله باعث شد تا پایه های مادی ضرورت ایجاد تشکل سوسیالیستی زنان فراهم شود.
در نتیجه در سال 1907 کلارا تکین اولین کنفرانس زنان سوسیالیست را برگزار کرد.و در کنفرانس دوم به پیشنهاد کلارا تکین بنیان گذار کنفرانس زنان سو سیا لیست، هشت مارچ که روز زن نام داشت به روز جهانی زن تصویب شد.و در همان کنفرانس زنان ضمن تاکید بر طبقاتی بودن جنبش زنان به بی حقوقی های سیاسی و اجتماعی که تنها به صرف زن بود نشان بر آنها اعمال می شد و می شود، مبارزه علیه ستم جنسی را به عنوان بخش جدا نشدنی مبارزه طبقاتی اعلام کردند و زنان از ذهنیت مردسا لارانه که حاکم بر جنبش سو سیا لیستی بود فاصله گرفتند.
بد نیست همین جا یاد آور شوم هشت مارچ در سال 1978 به عنوان روز جهانی زن در تقویم سازمان ملل ثبت شد وبا اصرار و در لفافه می خواستند جا بیندازند که این روز به همه تعلق دارد.
در حالی که ما زنان فمینسیت برای جهانی مبارزه می کنیم که در آن حرفی از نابرابری جنسی،طبقاتی و نژادی نباشد و مردم در صلح و آرامش زندگی کنند.
می دانیم که دولت بوش مسئول مد یریت اشغال عراق را خانم کاندولیزا رایس یک زن سیاه پوست می گذارد و مسئول زندان ابوغریب یک زن ژنرال.همه شما حتماً عکس ها را دیده اید ،مثل اینکه این زنان دشمنان واقعی ملت عراق بودند نه ایالات متحد امریکا. آری ما زنان فمینیست فریاد می زنیم و در یک کلام می گویم :عزیزان، ما زنان نخود و لوبیا نیستیم که در یک کیسه جا بیگیریم زنان هم داری پایگاه ه طبقاتی و نژادی مختلف هستند هر چند که در ستم جنسی نقطه مشترک دارند، ( آنها هم می توانند ،هشت مارچ را فقط جشن بگیرند و رقص و پایی کوبی کنند و هیچ سخنی از گرسنگی،جنگ،ستم پشت دیوارهای بسته ،کار کودکان و فروش آنها و..........نگویند. )



برای ادامه به نوشته، با اجازه ی دوستان پیش از اینکه فمینسم و مردسالاری را از دید خودم - به عنوان یک زن مارکسیست توضیح بدهم – نخست با صدای بلند قلم فریاد می زنم :

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی!

نابود باد سرمایه داری جهانی!

مرگ بر جمهوری اسلامی جنایت کار!

تنها ره رهایی جمهوری ............



شعارها را بخاطر داشته باشید ،تا بعد در مورد شان توضیح بدهم .



اکنون ببینیم فمینیسم چست؟ چه می گوید؟ و چه می خواهد

فمینیسم یک لغت فرانسوی است که در قرن نوزدهم به آنچه در ایا لات متحد ه جنبش زنان خوانده می شد می گفتند.

فمینیسم آنقدر شکلها ی متنوع دارد که بسیاری از محققان ترجیح می دهند تا به جای فمینیسم از کلمه فمینیستها استفاده بکنند.

نهایتا هم فمینیستها با هر ملیت، نژاد و طبقه از تبعیضات به علت جنسیت شان یعنی زن بودن توافق دارند.

اگر از من بپرسند فمینست از نظر تو یعنی چه ؟ می گویم من به عنوان یک انسان وظیفه دارم در سه جبهه جنسی،طبقاتی و نژادی مبارزه کنم و هیچ کدام را بر دیگری ترجیح ندهم .می خواهم در مقابل همه نقشهایی که جامعه مردسالار برای زن تعیین کرد و از بدو تولد به خورد مان داده نه بگویم.

نه به مشت و لگد،نه به زبان زن ستیز،نه به تزویر،ریا،نه به آبرو داری

نه به هرچه خشونت است چه دولتی چه خصوصی نه به، هر زنی گفتن مردی گفتن



متاسفانه فمینیسم در جامعه آنچنان غلط تعریف شده که آدم را یاد تعریفی که آخوندها در اول انقلاب از کمونیسم می کردند، می اندازد :



کمونیسم ، یعنی اشتراکی کردن زنان، کمو یعنی خدا و نیسم یعنی نیست پس کمونیسم یعنی خدا نیست.

البته بی دلیل نیست که عدۀ ای از زنان از لقب فمینیسم وحشت دارند

در حالی که ما به عینه در جامعه می بینیم زنانی را که هم عمل شان وهم حرفشان فمینیستی است ولی سعی می کنند که از جنبش دور باشند. چون نمی خواهند جامعه مردسالار انگلهای چون دریده و سلطه را بر آنها بزند.

در حالی که فمینسم نه شاخ دارد نه دم

دوستان اگر حقیقتاً می خواهیم آن شعارهای بالا را که بسیاری از شما هم چند ین سال است آنها را باور دارید،به جامه عمل در آ وریم و دنیای پر از عشق، دوستی، برابر و آزاد داشته باشیم و در صلح صفا و بدون فقر گرسنگی و هر گونه ستمی زندگی کنیم .باید عمل کرد. نظام پوسیده مردسالاری همانطور که یک شبه شکل نگرفته، یک شبه هم از بین نخواهد رفت.

بهترین کاری که می شود کرد، بر هم زدن رابطه قدرت میان زن و مرد است ،اساساً این مبارزه از درون خانواده به عنوان اولین هسته اجتماعی شروع می شود.یکی از راهها ی مبارزه با سیستم مرد سالار تربیت کودکان است.کودکان از بدو تولد دختر و پسر زاده نمی شوند.بلکه دختر و پسر تربیت می شوند.

کودکان عمل را بهتر می بینند و درک می کنند تا حرف و شعار را،تا زمانی که کودکان شاهد زور گویی پدر و تسلیم پذیری مادر باشند هرگز ما نه به برابری بلکه به هیچ جا نخواهیم رسید. نمی شود مدافع دنیای بهتر بود ولی نسبت به جعل، مذهب، قانون، خرافات، عادات و فرهنگ موضع نداشت، نمی شود برای رهایی زن و ارزشهای اجتماعی مبارزه کرد و همزمان مثنوی معنوی را که در آن جهود سگ است وزن خر، را ستود آیا می شود مدعی فردای بهتر بود ولی نسبت به حجاب، ناموس پرستی، غیرت، عفت، باکره گی، بعله برون،زبان،سینما، موسیقی، رقص، لباس، هنر، تکنولوژی،علم، سیاست، کار خانگی،سکوت کرد، تا زمانی که به این روا ل باشد (خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو) ما چه آگاهانه چه نا آگاهانه عامل تولید و باز تولیدی ابزار سرکوب زنان هستیم.

مرد سالاری در جامعه ما با تشویق،اجبار و سرکوب توسط زنان و مردان از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.

از آنجائیکه جامعه ای مردسالار خشن است و سالاری خودش را از اعمال خشونت میگیرد با اشکال متفاوت( روحی و فیزیکی )به آن چه می خواهد می رسد.و هر چه زن بیشتر خشونت را بپذیرد او بیشتر می تازد، زیرا خشونت در مجموع بتدریج شروع میشود.

ابتدا از اینکه با دوستان مردش صحبت می کند خوشش نمی آ ید.بعد از این شاکی است که او تمام وقتش را صرف دوستان و خانواده اش می کند. به طرق گوناگون علاقه های فردی، کار زن و سرگرمی همایش را تحقیر می کند و بی ارزش می خواند.زن پیوسته از علاقمندی های خودش می زند. نوع لباس پوشیدن ش را هم بنا به خواست مرد تغییر میدهد
گاهی اوقات هم فقط با تائید یا تحقیر زن های دیگر به زنان نزدیک خود می فهماند که تو نباید پایت را از گلیم خود درازتر کنی.بسیاری اوقات مرد در ابراز نظرش صریح و روشن نیست و مشخص نمیکند که چه چیز است که این بار او را می آزارد، مثلا اقدام به سکوت های طولانی و خسته کننده و به تلویزیون خیره شدن می کند.و از آنجاییکه ما زنان غالباً یاد گرفته ایم که مسئول حفظ فضای گرم و دوستانه خانه و مهمانی باشیم و نمی خواهیم کانون خانواده گی مان متشنج باشد.مدام خود را بر اساس خواست های او تغییر می دهیم و خواسته های خودمان را به فراموشی می سپریم و در بست در اختیار شوهر و فرزندان قرار می گیریم. بتدریج حیطه زندگی زن محدود می شود و به زنی مطیع، سر بزیر، نجیب و مقتصد تبدیل می شود و آنگاه آ ن زنی می شود که جامعه مردسالار می پسندد.سپس با این معیارها می تواند در مجالس حضور داشته باشد. اما به عنوان زنانی که حق اظهار نظرشان در حد مد و نوع غذا یا سریالهای تلویزیون است.
زنان می توانند دور هم جمع شوند، مجا لس زنانه ترتیب بدهند، با هم یواشکی درد دل کنند، از آ آخرین لباس و فرشی که خریده اند حرف بزنند. پز بدهند،فخر بفروشند از افتخارات پدر،شوهر،برادر و پسر ارشد شان بگویند. پشت سر زنان همسایه و دختران فامیل حرف بزنند،قهر و ناز کنند.این آن تصویری است که مردسالاری در جامعه به طرق مختلف تبلیغ می کند.

و اما شکل دیگر مردسالاری از جانب زنان و مردان مدعی چپگرا عرضه می شود.

چپ سنتی مخالف تشکیلات مستقل زنان است و بر این عقیده است که با از بین رفتن طبقات، ستم جنسی هم خود به خود از بین خواهد رفت.
آنها جنبش مستقل زنان را متهم به ایجاد جدایی میان صفوف زنان و مردان و به تحلیل بردن نیروی های زحمتکش در مقابل استثمار گران میکنند.در حالی که این جداسازی فقط یک اتهام است و مردان چپ و یا مدعی چپ گرائی تافتی جدا بافته نیستند فرهنگ مردسالارانه درآنها هم نفوذ دارد. ما زنان فمینیست هرگز فراموش نمی کنیم هفده اسفند 1357 برابر با هشت مارچ را، آن تجربه به ما آموخت که، این خود زنان هستند که باید پیش از هر کس و بیش از هر کس برای رفع مشکلات ویژه خویش مبارزه کنند.
ما معتقدیم که ستم جنسی و ستم طبقاتی دو روی یک سکه هستند.مبارزه با ستم طبقاتی یکی از وظایف زنان می باشد. متشکل شدن زنان در تشکل های مستقل خود مغایر تی با مبارزه با ستم طبقاتی ندارد،ساختن تشکیلات مستقل از مبرم ترین وظایف زنان است. این جنبش بدون در نظر گرفتن هر گونه مصلحت و ضرورت حزبی و سازمانی در هر شرایطی باید با نظام مردسالارانه بجنگد. مگر می شود، مبارزه طبقاتی کرد،شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر سرمایه ای جهانی داد ولی در خانه و اجتماع غلام ،مطیع و بردۀ برده بود.
بله ما فمینیستها معتقدیم ریشه های مردسالاری عمیق تر از اینهاست که عده ای فکر می کنند با جابجایی قدرت و حکومت یا با برابری قانونی محو می شود.
سیستم مردسالار، توسط نیروی زر سرمایه دار، زور نیروهای نظامی و تزویر مذهبی و ارتباطات جمعی حفظ و حراست می شود.در دنیای واقعی هرگز چاقو دسته اش را نمی برد و هیچکس بر خلاف منافع فردی، اجتماعی و طبقاتی اش خواسته و آگاهانه گامی بر نمی دارد،جنبش مستقل زنان وظیفه سنگینی دارد،این جنبش دریک زمان در چند جبهه مبارزه می کند.
فمینیستها می گویند:ما با خصوصی ترین روابط یا حوزه ی مین گذاری شده و مقدس خانواده هم کار داریم ،چرا که آن هم سیاسی است.
دشمنان فمینیسم می گویند : فمینیسم یک جنبش ضد مرد و هدفش مبارزه با مردان است و زنان فمینیست خواهان جایگزین کردن نظام زن سالاری هستند، عقده ای اند، دیوانه های ضد مردند،دریده و سلیطه هستند.در حالی که ما به هرچه سالار است نه می گوییم،بگذارید بگویند، ما وحشتی نداریم از انزوا، تمسخر و بد نامی هم نترسیده
و نمی ترسیم.اعتقاد ما بر هم زدن معیارهای جامعه مردسالار را و دریک کلام نه گفتن به همه تصوری است که آنها از ما ساخته اند.ما در هر زمان و مکانی با هرگونه تبعیض،نابرابری،بی عدالتی،استثمار و تجاوز به حقوق انسانها مخالفیم،گرایش سوسیالیستی داریم و خودمان را فمینیست می دانیم.

با آرزوی داشتن جامعه ای آزاد و سالم .





منابع تهیه

فصلنامه زن

آوای زن

آرش











1/1/1383

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر